کد مطلب:106692 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

نامه 069-به حارث همدانی











[صفحه 368]

از نامه های امام (ع) به حارث همدانی: (به ریسمان قرآن چنگ بزن، و از آن پند گیر، حلالش را حلال و حرامش را حرام شمار و حقایقی را كه در مورد پیشینیان گفته است، تصدیق كن، و از گذشته ی دنیا برای آینده عبرت بگیر، زیرا بخشی از دنیا به بخش دیگر و پایانش به آغازش وابسته است، و همه ی آنها در میان است، جدا شدنی و رفتنی است. نام خدا را بزرگ شمار، مبادا جز به حق و بجا سوگند خوری، بسیار به یاد مرگ و حالات پس از مرگ باش، و مرگ را آرزو مكن مگر آن كه به اعمالت اطمینان داشته باشی، از هر كاری كه انجام دهنده، آن را می پسندد و برای دیگران نمی پسندد دوری كن، از كارهایی كه در نهان انجام شود و در ظاهر باعث شرمندگی باشد حذر كن. و از كارهایی كه اگر از انجام دهنده ی آن بپرسند، انكار كند و یا عذرخواهی نماید، پرهیز كن. آبروی خود را نشانه ی تیر گفتار دیگران قرار مده، هر چه شنیدی برای دیگران بازگو مكن كه این خود برای دروغگویی تو كافی است، و آنچه مردم برای تو گفتند، مردود نشمار، كه این برای نادانی تو بس است، خشمت را فرو خور، و به هنگام توانایی، گذشت كن، و در وقت تندخویی، شكیبا باش، وقتی كه به دشمن دست یافتی، از انتقام خودداری

كن، تا پاداش نیك نصیبت شود، هر نعمتی كه خداوند به تو مرحمت كرد، سپاسگزار باش، و هیچ نعمتی از نعمتهایی را كه خداوند به تو داده است، ضایع مكن، و شایسته است كه اثر نعمتی را كه خداوند به تو عطا كرده است از تو ببینند. شرح: این بخشی است از نامه ی طولانی امام (ع) به حارث همدانی، كه اوامری در آن فرموده، و از چیزهایی نیز او را منع كرده است، محور سخن بر اساس تعلیم اخلاق پسندیده و آداب نیكو است: 1- به ریسمان قرآن چنگ زند. كلمه ی الحبل (ریسمان) استعاره است، همانطوری كه قبلا گذشت، مقصود آن است كه باید مطابق قرآن عمل كرد. 2- از قرآن پند بگیرد: یعنی او را به گونه ای پند دهنده ی خود بداند كه فرمان و نظر او را بپذیرد، زیرا او راهنمای به حق و به راه راست است. 3- حلال قرآن را حلال و حرامش را حرام شمارد. توضیح آن كه آنچه در قرآن از حلال و حرام وجود دارد باور داشته باشد كه حلال و حرام است و پایبند بدین عقیده باشد و بدان عمل كند. 4- امور حقی كه پیش از او بوده است یعنی جریان گذشته ی روزگاران و حالات پیامبران با امتهایشیان كه قرآن كریم نقل كرده است، باور و تصدیق كند، تا بخوبی از آن درس عبرت بیاموزد. 5- از گذشته ی دنیا برای آینده ا

ش عبرت بگیرد و گذشته را اصل و باقیمانده را فرعی از آن بداند و قدر مشترك بین آنها را به عنوان برهانی در نظر بگیرد، یعنی همان دگرگونی و ناپایداری دنیا، تا درباره ی فرع، به حكم اصل، به حتمی بودن زوال و ناپایداری اش داوری كند، امام (ع) به همین قدر مشترك توجه داده است آنجا كه فرموده: برخی از دنیا همسان برخی دیگر است و به آنچه كه در فرع هم حتمی است، با این عبارت هشدار داده است: پایان آن به آغازش پیوسته است و تمامش از بین رفتنی و جدایی پذیر است. 6- نام خدا را بزرگ شمارد، مبادا جز به حق به نام خدا سوگند یاد كند. 7- بسیار به یاد مرگ و پس از مرگ باشد، زیرا یاد آنها بزرگترین پند دهنده و بازدارنده از دنیاپرستی است. 8- او را نهی كرده است از این كه مرگ را آرزو كند مگر با شرط محكمی از جانب خود كه به اطاعت و دوستی خدا اطمینان حاصل كند، زیرا بدون آن آرزوی مرگ از ابلهی و نادانی است. 9- او را مامور ساخته تا از هر كاری كه برای خود می پسندد و برای دیگر مسلمانان نمی پسندد دوری كند، و این مطلب در حقیقت نهی از آن است كه در بدیها دیگران را و در خوبیها خودش را مقدم بدارد و این سخن مانند سخن دیگر امام است: (برای مردم بخواه آنچه را كه ب

رای خود می خواهی و برای آنها مپسند آنچه را كه بر خود نمی پسندی). 10- مبادا كاری را در پنهانی انجام دهد كه در حضور مردم از آن شرمنده باشد. اشاره دارد به نافرمانی از اوامر خداوند و دوری جستن از كارهای مباحی كه پست است، و همچنین هر كاری كه چنین زمینه ای دارد كه اگر بپرسند، انكار كند و از آن پوزش بطلبد. 11- آبروی خود را حفظ كند و مبادا آن را هدف دیگران قرار دهد. كلمه ی: الغرض (هدف) النبال (تیر) استعاره برای هر سخنی است كه بگویند، و جهت استعاره بودن آن قبلا گذشت. 12- مبادا هر چه را شنید، برای مردم بازگو كند، به این ترتیب كه بگوید: چنین و چنان بود، نه آن كه بگوید از فلانی شنیدم كه اینطور می گفت، زیرا بین این دو نوع سخن تفاوت است، به همین جهت فرموده است: این خود برای دروغگویی تو كافی است. زیرا ممكن است آنچه شنیده در واقع دروغ باشد، در آن صورت، سخنی كه گفته است: چنان بود، دروغ بوده است، اما سخنی كه می گوید: اینطور شنیدم، دروغ نمی باشد، مگر به دلیل دیگری. 13- مبادا هر چه را كه مردم به او گفتند: مردود شمارد، و در برابر آن با نسبت به دروغ و انكار بایستد زیرا ممكن است آن گفته راست باشد و نتیجه انكار او، ناآگاهی از حقیقت

باشد. عبارت امام (ع) فكفی، در هر دو مورد، صغرای قیاس مضمری است، كه كبرای مقدر نخستین قیاس چنین است: و هر چیزی كه بر دروغگویی دلیل كافی باشد، شایسته ی گفتن نیست. و تقدیر كبرای دوم نیز چنین است: و هر آنچه مردود شمردنش، دلیل كافی بر نادانی باشد، نباید آن را مردود شمرد. 14- او را مامور به فرو خوردن خشم كرده است. بردباری، گذشت و بخشش فضیلتهایی هستند در تحت عنوان خوی شجاعت، و همین سه خصلت با وجود خشم، قدرت و سلطه، به نام بردباری، گذشت و بخشش موسومند، اگر نه این نام بر آنها صادق نیست. قول امام (ع): (تكن لك العاقبه) یعنی پاداش نیك نصیبت گردد، و این جمله، صغرای قیاس مضمری است كه در حقیقت چنین است: زیرا صاحب این خصلتهاست كه پاداش نیك این خصال عایدش می گردد، و كبرای مقدر آن نیز چنین است و هر كس كه پاداش نیك این خصلتها عایدش شود باید پایبند بدانها باشد. 15- هر نعمتی از نعمتهای خداوندی را با سپاس دائم پاس دارد. 16- هیچ نعمتی از نعمتهای خداوند متعال را تباه نسازد. یعنی با كوتاهی از شكرگزاری و غفلت از آن. 17- اثر نعمت الهی را وانمود كند به طوری كه مردم آن را ببینند. وانمود كردن اثر نعمت به این ترتیب است كه آن را بر خود و ب

ر خویشاوندان آشكار سازد و مازاد آن را به مستحقان صرف كند.

[صفحه 369]

و بدان كه بهترین مومنان، كسی است كه در بخشیدن جان و مال و كسان خود (در راه خدا) از دیگران پیشتر است. و بدان هر نیكی كه پیش از خود می فرستی اندوخته ای است، و هر چه وامی گذاری، نیكی آن نصیبت دیگری است، و بپرهیز از آمیزش و كمك به كسی كه اندیشه اش سست و عملش ناپسند است چه هر كسی با رفیقش همخو می گردد. ساكن شهرهای بزرگ باش، زیرا مسلمانان در آنجا مجتمعند، از جاهایی كه محل غفلت و ستمكاری است و در آنجا یاری كنندگان در اطاعت و بندگی خدا اندكند، دوری كن. اندیشه ات را تنها متوجه چیزی كن كه به كارت می آید. از نشستن سر بازارها بپرهیز، زیرا آنجا جایگاه شیطان و آمادگاه فتنه است، درباره ی كسی كه تو از او بالاتری بیشتر فكر كن، زیرا اندیشه ی تو درباره ی او یكی از راههای شكرگزاری است. روز جمعه مسافرت نكن تا نماز جمعه را برگزار كنی، مگر این كه سفرت در راه خدا (جهاد) باشد، و یا عذر دیگری در كار باشد، و در هر كاری مطیع امر خدا باش، زیرا اطاعت خدا بالاتر از هر چیز است، و در بندگی و اطاعت خدا، نفست را گول بزن، و با آن مدارا كن، و با آن به سختی رفتار كن، و به هنگام گذشت و شادمانی آن را دریاب، مگر در امور واجب كه ناگزیری

آن را در وقت مقرر انجام دهی. بترس از آن كه مرگ فرارسد و تو به خاطر كسب دنیا از پروردگارت گریزان باشی. از همراهی با بدان بپرهیز زیرا بدی با بدی به هم پیوسته است، و خدا را گرامی و بزرگ شمار، دوستانش را دوست بدار، و از غضب دوری كن كه آن سپاهی بزرگ از سپاههای شیطان است.) ضرورت این كار را به دو دلیل بازگو كرده است: 1- بهترین مومنان كسانی هستند كه از دیگران جلوتر باشند، یعنی با گفتار، رفتار و اموال و همچنین خاندانش از دیگران جلوتر اقدام به صدقه دادن نماید. امام (ع) او را واداشته است تا خود را با صدقه دادن از بالاترین مومنان سازد. 2- عبارت: و انك... خیره، یعنی آن چه از مال و ثروت پیش می فرستی و یا به جا می گذاری و اندوخته می كنی. و این عبارت صغرای قیاس مضمری است كه كبرایش چنین است: و هر چه كه پیش از خود فرستی، اندوخته می ماند، و هرگاه واگذاری، سودش برای دیگران است، بنابراین باید پیش از خود بفرستی. 18- از مصاحبت كسی كه سست اندیشه و بدكردار است بپرهیزد. و دلیل این پرهیز داشتن را چنین بیان كرده است: فان... بصاحبه، یعنی چون تو را با او مقایسه می كنند، تا كار تو و او را به هم مربوط سازند، زیرا خوی انسانی با رفاق، عمل ر

ا پذیراتر است تا گفتار، پس اگر با وی مصاحبت كرد، عملش با وی همسان می شود. 19- ساكن شهرهای بزرگ شود، مقصود اجتماعی است كه بر اساس دین خدا باشد، مانند این سخن پیامبر (ص) (علیكم بالسواد الاعظم) و به همین جهت امام (ع) برای سكونت در شهرهای بزرگ به این نكته استدلال كرده است كه محل آنها اجتماع مسلمین می باشند و اسم مصدر را بر اسم مكان از باب مجاز اطلاق كرده است، و این جمله صغرای قیاس مضمری است كه كبرای مقدر آن چنین است: و هر جایی كه چنان باشد، آنجا مناسب برای سكونت است. 20- از جاهایی كه نسبت به مردم خداپرست غفلت و ستم می شود، بپرهیزد. 21- اندیشه اش را در رهی كه مورد نظر اوست متمركز كند، زیرا این كار او را از آنچه به او مربوط نیست منصرف می گرداند، چرا كه پرداختن بدان، نادانی است. 22- از نشستن سر بازارها بپرهیزد. و به دلیل بد بودن این كار، با این عبارت اشاره فرموده است: فانها... الفتن، و معنای این كه آنجا جایگاه شیطان است، این است كه آنجا، محل هواها و جای دشمنیهایی است كه آغازگر آنها شیطان است. معاریض جمع معرض، یعنی جای بروز آشوبها و فتنه ها. و این جمله صغرای قیاس مضمری است كه كبرای مقدر آن چنین است: و هر جا كه چنان ب

اشد، نشستن در آنجا روا نیست. 23- درباره ی زیردستان، كسانی كه او نسبت بدانها از نعمت بیشتری برخوردار است، بیشتر فكر كند. و دلیل آن را چنین بیان كرده است: فان... الشكر. و علت این كه آن، راهی است برای سپاس گویی، همان است كه این اندیشه باعث ورود به سپاسگزاری می گردد. و همین عبارت صغرای قیاس مضمری است كه كبرای مقدر آن چنین است: و هر چیزی كه دری از درهای سپاسگزاری باشد، نباید از آن غفلت كرد. 24- در روز جمعه مسافرت نكند، مگر این كه سفر به خاطر جهاد و یا به بهانه و عذر واضحی باشد. راز مطلب آن است كه نماز جمعه در دین اسلام بااهمیت است و جمعه وقت نماز و عبادت است. بنابراین، مسافرت كردن در آن روز، كاری نابجاست. 2 -5 در تمام كارهایش، فرمانبردار خدا باشد. و بر این امر، وسیله ی قیاس مضمری او را تشویق كرده است كه صغرای آن، عبارت: فان... سواها، و كبرای مقدر آن نیز چنین است: و هر كاری كه برتر از دیگر كارها باشد، باید بدان پایبند شود و آن را بر دیگر كارها مقدم بدارد. 26- نفسش را در راه عبادت بفریبد، از آن رو كه روش نفس پیروی از هوا و همسویی با طبیعت است پس شایسته آن است كه آن را گاهی با وعده ی خوب دادن و گاهی با ترساندن از خو

استه ی خود به چیز دیگری بفریبند، و گاهی هم به وسیله ی مشاهده ی كسانی كه زیردست اویند، یعنی آن كسانی كه مهیا برای عبادتند، و گاهی هم با سرزنش نفس بر این كه او در برابر خدا كوتاهی می كند. اما اگر نفس راه بندگی را پیمود، سزاوار است كه با مدارا- بدون اجبار بر عبادت- رفتار شود، زیرا اجبار باعث افسردگی و بریدن است، همانطوری كه سرور رسولان (ص) فرموده است: (براستی كه این دین، ژرف و پرمحتواست، با مدارا در آن وارد شو و نفست را به عبادت خدا به زور وادار نكن، زیرا كسی كه در اثر سرعت خسته و مانده است نه مسافت را پیموده و نه برای خود، مركبی باقی می گذارد) بلكه به هنگام گذشت و نشاط نفس، آن را به عبادت وابدارد، مگر در عبادت واجب كه سهل انگاری در آن جایز نیست. 27- او را از این كه مرگش فرارسد در حالی كه از پروردگارش گریزان باشد، برحذر داشته است. كلمه ی آبق گریزان را به اعتبار سر باز زدن وی از امر و نهی الهی در پی دنیا، استعاره آورده است. 28- از همدمی با بدان دوری كند، و از آن كار به وسیله ی قیاس مضمری برحذر داشته است كه صغرای آن جمله ی فان الشر بالشر ملحق است، یعنی از آن رو كه برای تو نیز هم چون دیگر مردم رفیق بد، شری خواهد ب

ود، زیرا رفیق دنباله رو، رفیق است. و كبرای مقدر آن نیز چنین است: و هر چیزی كه برای تو چنان پیامدی داشته باشد، نباید آن را انجام دهی. 29- بزرگداشت و تعظیم خداوند و محبت دوستان و اولیایش را در خود جمع كند كه این دو، اصولی به هم پیوسته اند. 30- از خشم بپرهیزد، و او را با این عبارت از خشم برحذر داشته است: (فانه... تا آخر). و خشم از آن جهت سپاه شیطان است كه از جمله چیزهایی است كه شیطان را بر قلب انسان وارد می كند و از این راه زمام اختیار او را به دست می گیرد و در اختیارداری او همچون پادشاهی می گردد كه با سپاهی بزرگ وارد شهر شود، و این عبارت صغرای قیاس مضمری است كه كبرای مقدم آن چنین است: و هر آنچه، این خصوصیت را داشته باشد، باید از آن دروی جست و توفیق به دست خداست.


صفحه 368، 369.